سفارش تبلیغ
صبا ویژن

583 همان پنج تن آل عباست

صفحه خانگی پارسی یار درباره

پیشنهاد حمایت سایبری از شیعیان مظلوم مدینه


اپیزود اول
: مسجد النبی
بار چندمی بود که به محض شرفیابی به مسجدالنبی  میدیدمش که موبایل به دست ، خودشو به ایرانیا نزدیک کرده و سر حرف رو باهاشون باز میکنه.
اونروز قرعه بنام من افتاد و درحال تماشای گنبد خضراء بودم که به من نزدیک شد.
- ایرانی؟
- نعم
- انا یوسف
- انا صابر
- انت من مشهدالرضا؟
- لا
- انا احب امام الرضا(ع)
سرتون رو درد نیارم ..یوسف 16 ساله ازشیعیان عربستانی بود که هر روز به عشق حضرت رضا(ع) با ایرانیان زائر در مسجد ارتباط عاطفی برقرار کرده و ازشون تقاضای فایلهای بلوتوث مداحی حضرت رضا(ع) داشت .
عشق این نوجوان به ایران و ایرانی منو به حیرت انداخته بود..هنوز شماره شو دارم.

اپیزود دوم : تاکسی
یکی از شبها رفته بودیم برای خرید.
راننده ی تاکسی خیلی تخفیف داد تا سوار خودروی اون بشیم..و شدیم.
توی مسیر فهمیدیم که از شیعیان مدینه اس که فقط به بهانه ی سوار کردن ایرانیها توی تاکسیش میتونه داغ دلشو دربیاره و دقایقی در کنار شیعیان ایرانی باشه...چرا که حشرات وهابی...ارتباط وسلام و علیک ساده ی شیعیان مدینه رو هم با ایرانیها زیر نظر دارند.
توی مسیر یه سوال ازش پرسیدم.
جواب آموزنده ش شوکی بهم وارد کرد که هنوز بعد از گذشت چند سال ، از یادم نرفته.
پرسیدم : ما در ایران معجرات و کرامات زیادی از زیارتگاه هامون من جمله حضرت رضا(ع) می بینیم ، شما چی؟
گفت : یعنی چی؟
گفتم : اینجا توی مدینه ، شده از حضرت رسول(ص) ، نابینایی و یا امثالهم شفا گرفته باشه و شما ببینین؟
گفت : دو معجزه بهت میگم و دیگه هیچی نمیگم.
باانگشتش به سمت مسجد النبی که حدود سه کیلومتر ازش فاصله داشتیم و تنها هلالی از نور سفید دیده میشد اشاره کرد و گفت : به نظرت این نور چیه؟
گفتم : نور چراغونی مسجد النبی.
گفت : اشتباه میکنی...این نور برق نیست و ما که همیشه اینجا زندگی میکنیم میدونیم گاهی که به ندرت سیستم برق مسجد و شهر قطع میشه  . همه جا در تاریکی مطلق فرو میره ، از همین فاصله ی دور و به همین شکل ، هلال نور مسجد و بقیع به سمت آسمان تشعشع داره ، لذا این نور برق نیست و از نظر ما شیعیان مدینه این نور مادرمون فاطمه ی زهراست.
گفتم : معجزه ی دوم چیه؟
گفت : میدونی که ما شیعیان در اقلیت هستیم در مدینه؟
- بله
- میدونی که تمام قدرت در دوائر دولتی و مناصب حکومتی در دست اوناست؟
- بله
- پس به چه دلیل اینهمه از ما شیعیان بی پناه و بی امکانات میترسن؟
-.......
- وجود این ترس در وهابیون فقط معجزه ی حضرت زهراست که ما بتونیم در امنیت زندگی کنیم.

اپیزود سوم : حسینیه شیعیان مدینه
خدا میدونه که هرگاه به بقیع  یا مسجد والنبی مشرف میشدم چه زجری میکشیدم ، به خصوص اونروز که یه وهابی افغانی مسن سال ، به عنوان جیره خوار وهابیون ، کنار مزار ام البنین (ره) ایستاده بود و بابت اینکه یه جوون ایرانی واسه کبوترهای مزار ام البنین گندم پاشید شروع کرد به کلمات توهین آمیز به مادر ابالفضل (ع) ، چه حالی شدم.؟؟
واسه همین کمتر از هتل خارج میشدم و از درون میسوختم و دم بر نمی آوردم.
تا اینکه دعوت شدیم به حسینیه شیعیان و فضای اونجا منو ترکوند و های های بنای گریه رو گذاشتم.
حس میکردم به خونه ی پدری رسیدم و حالا میتونم گلایه صحنه های بقیع رو به صاحب اونجا بکنم.
پشت سر پسر شیخ عمری نمازی خوندیم عجیب.
با موبایل اون نماز رو ضبط کردم.
اسم پسر شیخ عمری بزرگ ، شیخ کاظم بود.
روزای آخری که در مدینه بودم به این فکر میکردم که ما چقدر تلاش میکنیم تا به عنوان ایران اسلامی ، جایی در دل شیعیان و مسلمانان جهان باز کنیم.
واقعا چرا روی کاریزمای عاطفی و مذهبی ایرانی جماعت ، که در دل شیعیان مدینه برپاست کاری نمی کنیم؟
میدونم که تشدید این ارتباط پاک ، ممکنه برای شیعیان مدینه خطر ساز باشه.
اما از اینور چی؟
چند درصد از جمعیت کشور ما میدونن که در دل شیعیان مدینه آتش عشق به ایرانی ها برپاست؟
 چرانباید تصویر «مدینه ی وهابی نشین» رو در ذهن مردممون پاک کنیم و بجاش تصویر «مدینه ی شیعیان» جایگزین کرد؟
 
 اپیزود چهارم : شیخ کاظم العمری توسط وهابیون مدینه دستگیر شد



نتیجه گیری :
واقعا جا نداره تا ما ایرانیان سایبری ، موج حمایت خودمونو برای آزادی این روحانی معزز براه بیاندازیم؟
آیا احساس تنهایی شیعیان مدینه ، ما رو شرمنده ی مادرمان زهرای مرضیه نخواهد کرد؟
من از تمام فرزندان شیعه ی زهرای اطهر(س) در فضای سایبری ایران تمنا دارم تا به خود آیند و دولت عربستان رو شیرفهم کنند که دوران بی کسی و تنهایی شعیان عربستان به سر آمده .

شیخ کاظم را آزاد کنید

                                                                                                                 صابر عجم

چهل و یک سال حکومتِ «درازدست»


اردشیر درازدست (یکم) ، یکی از سلاطین هخامنشی بود که نزدیک به چهل و یک سال سلطنت کرد ، او دستان درازی داشت ، آنگونه که وقتی پشت میز سلطنت می نشست ، دستانش دوسر میز را احاطه می کرد.


عکس بالا تزئینی بوده و ربطی به موضوع ندارد

دوران سلطنت درازدست ، یکی از طولانی ترین دوران سلاطین هخامنشی است ( 424-465 پیش از میلاد) ، او چهل و یکسال تمام ، بر ایرانِ آزاد و بزرگ ، حکومت کرد. وقتی به او می گفتند که دیگر بس است ، بیا پایین !
می گفت : من به سلطنت نچسبیده ام ، این سلطنت است که به من چسبیده است.
مورخین یونانی نوشته اند که سلطانِ درازدست ، وقتی ایستاده بود دستانش تا پایین زانوانش می رسید و به همین خاطر او به راحتی بر سراسر ایرانِ آزاد ،  دست درازی می کرد.
دراز دست ، پس از «تحمل» چهل و یکسال حکومت ، به تیم رئال مادرید منتقل شد تا برای یک دهه ، با دستانِ دراز خود ، دروازه این تیم باستانی و مشهور آن روزگار را پوشش دهد.

                                                                                                                                                صابر عجم