فمنیست های کشور در مرگ « ندا » سهیم اند
مرگ ندا کوچولو شاید ، قوای سه گانه ی کشور را به این فکر بیاندازد که همه دست به دست هم داده و کودکان یتیم شده ی این مرز و بوم را قانونا و با ساز و کار طراحی شده ی مناسب تحت نظارت کامل درآورند.
اگر ما ، وجوهات منفی ناشی از تقابل مدرنیته و سنت را بر نمی تابیم و غرب را به لحاظ انحطاط اخلاقی اش شماتت می کنیم ، لازم است تا جنبه های مثبت تمدن غرب را نیز بدون آنکه منفعل هژمونی آن شویم به خدمت درآوریم که این سخن ، تکرار مکررات و اظهرمن الشمس بوده و محض یادآوری ذکر شد.
فراوان دیده ایم در فرهنگ کشورهای توسعه یافته ی غربی ، قانون نیز آنقدر توسعه یافته است که شامل نظارت بر بدرفتاری والدین نسبت به کودکان هم می شود. ناگفته نماند که افراط در اعمال این قانون ، گاهی موجب یاغی گری فرزندان در برابر پدر و یا مادر می گردد ، تا جایی که ولایت پدر نیز زیر سوال می رود.
ما آموخته ایم که «خیر الامور اوسطها»
چه اشکالی دارد تا قوه مقننه کشور ما ، قانونی را مصوب کند که پدر و مادرها و یا اولیاء کودکان زیر 14 سال را لااقل به مشاوره های اجباری شش ماه یکبار تشویق کند.
اگر شدت نظارت کشورهای غربی بر والدین و اولیاء ، ولایت پدر و عواطف و علقه های خانوادگی را تحت الشعاع قرار داده و فرد را قبل از آنکه مطیع والدین باشد ، به پشتگرمی سیستم دولتی یاغی کرده و احترام و سلسله مراتب سنی و جایگاهی در خانه و خانواده را برهم می زند ، در کشور ما نیز پدر و مادرهایی هستند که به هر دلیلی بیماران اعصاب و روان اند لکن جزو آمار رسمی این بیماران به حساب نمی آیند و در کمال آزادی به فرزند آزاری مشغولند و کسی هم به کسی نیست.
کسانی که خبر ضرب و شتم ندا کوچولو را شنیدند و خبر مرگش را هم خواهند شنید ، حداکثر غصه یی می خورند و آهی می کشند و چندروز دیگر با آمدن عید فطر و گذر روزهای آینده این حادثه را به فراموشی می سپرند.
همانطور که قتل فجیع «هستی» 7 ساله تنکابنی به دست مادر خودش را ، همه فراموش کردیم آنهم در کمتر از دوماه.
و این فراموشی ، ما مردم و مسئولین را ، روز جزا پاسخگوی مرگ «نداها و هستی ها» ی دیگر خواهد کرد ، « کلکم راع و کلکم مسئول».
چه ایرادی دارد تا قوه مجریه بر بستر قوانینی که قوه مقننه تصویب و قوه قضائیه ضمانت پیگیری تخلف از آن را داده است ، اقدام به نظارت اجباری بر رفتارهای خانوادگی نسبت به تمام یتیم های کشور تا مرز 18 سالگی بنماید؟ وقت بکار گیری آنهمه فارغ التحصیل روانشناسی بیکار در جامعه نشده است؟ مسئولین می دانند که به راه اندازی این بخش از رفاه اجتماعی ، غیر از ایجاد بستر امنیت و سلامت روحی و روانی کودکانی که آینده ی ما هستند ، برای خیل بیکاران درس خوانده ی دانشگاه های کشور ، چه بازار کار سالم و انسان سازی خواهد بود ؟
آیا اگر درمدارس ، وجود دفترچه سلامت بهداشت کودکان اجباری است ، دفترچه بهداشت روح و روان کودک و والدنیش را نمی توان قانونا و اجبارا وضع کرد؟ از فرهنگ سازی و قانونمند سازی کمربند ایمنی خودرو و کلاه کاسکت موتور سوارها و مقید نمودن مردم به کارت سوخت که سخت تر نیست؟هست؟؟
صابر عجم یکبار دیگر به تمام هموطنان عزیز و قوای سه گانه ی محترم یادآور می شود که ، فقط در بهداشت جسم نیست که پیشگیری بهتر از درمان است ، بلکه پیشگیری در آسیب های روحی بسیار بسیار مهم تر است.
اگر ما جشن عاطفه ها را برای برطرف کردن فقر مالی برگزار می کنیم ، باید جشن سلامت روح و روان خانواده ها را نیز برای یاد آوری لزوم زدودن فقر اخلاق ، سالی یکبار برگزار کنیم.
معتقدم ، مرگ ندا کوچولو ربط آنچنانی به فقر مالی نداشته و ندارد ، بالاخره قشر کارگر همیشه برای انجام کارهای رده کارگری در هر جامعه یی وجود دارند لذا شک نکنیم که « فقر فرهنگی » زیر بنای این تراژدی است .
اگر فرهنگ مدیریتی لازم در مسئولین راه آهن وجود می داشت ، تا کیلومترها از محل ساختمانهای شهری را برای دوطرف خط راه آهن ،فنس کشی کرده و پل عابر پیاده قرار می دادند تا پیمانه عمر پدر ندا آنگونه پر نشود.
اگر فرهنگ لازم در خصوص تعدد زوجات در بستر خانواده ها وجود می داشت ، مادر ندا به همراه دختر معصومش ، در کنار یکی زن عموهای ندا آرام می گرفت ، نه اینکه ناچار به ازدواج با دیگری و ترک ندا شود .
فمینیست های کنونی ایران و تمام آنانی که خودخواهانه احکام شرع را پایمال منیت های خویش کرده و توپخانه انحصار طلبی شان ، همیشه گرم شلیک به قوانین الهی است ، در خون ندا سهیم اند چه بخواهند چه نخواهند .
این سهم اگر در قوه قضائیه این جهان قابل ردیابی نباشد در دادگاه این آیه شریفه : وَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ به خوبی قابل محاسبه است.
اگر فرهنگ لازم در نگهداری فرزند دیگران ، در زن عموی نوعی ندا وجود می داشت ، هیچ تفاوتی بین ندا و فرزند خویش قائل نمی شد که چه بسا این زن بیمار با فرزند خویش نیز رفتار نامناسبی داشته باشد.
دوستان و یاران گرامی ،
بیایید بزرگترین شق جنبش نرم افزاری را که « اصلاح امور فرهنگی» است سرلوحه خویش قرار دهیم.
که اگر « فرهنگ » ما سامان پذیرد تمام امور ما سرانجامی خوش خواهد داشت ، باور کنید.
خدایا چنان کن سرانجام کار ، تو خشنود باشی و ما رستگار.
التماس دعا - صابر عجم
اگر ما ، وجوهات منفی ناشی از تقابل مدرنیته و سنت را بر نمی تابیم و غرب را به لحاظ انحطاط اخلاقی اش شماتت می کنیم ، لازم است تا جنبه های مثبت تمدن غرب را نیز بدون آنکه منفعل هژمونی آن شویم به خدمت درآوریم که این سخن ، تکرار مکررات و اظهرمن الشمس بوده و محض یادآوری ذکر شد.
فراوان دیده ایم در فرهنگ کشورهای توسعه یافته ی غربی ، قانون نیز آنقدر توسعه یافته است که شامل نظارت بر بدرفتاری والدین نسبت به کودکان هم می شود. ناگفته نماند که افراط در اعمال این قانون ، گاهی موجب یاغی گری فرزندان در برابر پدر و یا مادر می گردد ، تا جایی که ولایت پدر نیز زیر سوال می رود.
ما آموخته ایم که «خیر الامور اوسطها»
چه اشکالی دارد تا قوه مقننه کشور ما ، قانونی را مصوب کند که پدر و مادرها و یا اولیاء کودکان زیر 14 سال را لااقل به مشاوره های اجباری شش ماه یکبار تشویق کند.
اگر شدت نظارت کشورهای غربی بر والدین و اولیاء ، ولایت پدر و عواطف و علقه های خانوادگی را تحت الشعاع قرار داده و فرد را قبل از آنکه مطیع والدین باشد ، به پشتگرمی سیستم دولتی یاغی کرده و احترام و سلسله مراتب سنی و جایگاهی در خانه و خانواده را برهم می زند ، در کشور ما نیز پدر و مادرهایی هستند که به هر دلیلی بیماران اعصاب و روان اند لکن جزو آمار رسمی این بیماران به حساب نمی آیند و در کمال آزادی به فرزند آزاری مشغولند و کسی هم به کسی نیست.
کسانی که خبر ضرب و شتم ندا کوچولو را شنیدند و خبر مرگش را هم خواهند شنید ، حداکثر غصه یی می خورند و آهی می کشند و چندروز دیگر با آمدن عید فطر و گذر روزهای آینده این حادثه را به فراموشی می سپرند.
همانطور که قتل فجیع «هستی» 7 ساله تنکابنی به دست مادر خودش را ، همه فراموش کردیم آنهم در کمتر از دوماه.
و این فراموشی ، ما مردم و مسئولین را ، روز جزا پاسخگوی مرگ «نداها و هستی ها» ی دیگر خواهد کرد ، « کلکم راع و کلکم مسئول».
چه ایرادی دارد تا قوه مجریه بر بستر قوانینی که قوه مقننه تصویب و قوه قضائیه ضمانت پیگیری تخلف از آن را داده است ، اقدام به نظارت اجباری بر رفتارهای خانوادگی نسبت به تمام یتیم های کشور تا مرز 18 سالگی بنماید؟ وقت بکار گیری آنهمه فارغ التحصیل روانشناسی بیکار در جامعه نشده است؟ مسئولین می دانند که به راه اندازی این بخش از رفاه اجتماعی ، غیر از ایجاد بستر امنیت و سلامت روحی و روانی کودکانی که آینده ی ما هستند ، برای خیل بیکاران درس خوانده ی دانشگاه های کشور ، چه بازار کار سالم و انسان سازی خواهد بود ؟
آیا اگر درمدارس ، وجود دفترچه سلامت بهداشت کودکان اجباری است ، دفترچه بهداشت روح و روان کودک و والدنیش را نمی توان قانونا و اجبارا وضع کرد؟ از فرهنگ سازی و قانونمند سازی کمربند ایمنی خودرو و کلاه کاسکت موتور سوارها و مقید نمودن مردم به کارت سوخت که سخت تر نیست؟هست؟؟
صابر عجم یکبار دیگر به تمام هموطنان عزیز و قوای سه گانه ی محترم یادآور می شود که ، فقط در بهداشت جسم نیست که پیشگیری بهتر از درمان است ، بلکه پیشگیری در آسیب های روحی بسیار بسیار مهم تر است.
اگر ما جشن عاطفه ها را برای برطرف کردن فقر مالی برگزار می کنیم ، باید جشن سلامت روح و روان خانواده ها را نیز برای یاد آوری لزوم زدودن فقر اخلاق ، سالی یکبار برگزار کنیم.
معتقدم ، مرگ ندا کوچولو ربط آنچنانی به فقر مالی نداشته و ندارد ، بالاخره قشر کارگر همیشه برای انجام کارهای رده کارگری در هر جامعه یی وجود دارند لذا شک نکنیم که « فقر فرهنگی » زیر بنای این تراژدی است .
اگر فرهنگ مدیریتی لازم در مسئولین راه آهن وجود می داشت ، تا کیلومترها از محل ساختمانهای شهری را برای دوطرف خط راه آهن ،فنس کشی کرده و پل عابر پیاده قرار می دادند تا پیمانه عمر پدر ندا آنگونه پر نشود.
اگر فرهنگ لازم در خصوص تعدد زوجات در بستر خانواده ها وجود می داشت ، مادر ندا به همراه دختر معصومش ، در کنار یکی زن عموهای ندا آرام می گرفت ، نه اینکه ناچار به ازدواج با دیگری و ترک ندا شود .
فمینیست های کنونی ایران و تمام آنانی که خودخواهانه احکام شرع را پایمال منیت های خویش کرده و توپخانه انحصار طلبی شان ، همیشه گرم شلیک به قوانین الهی است ، در خون ندا سهیم اند چه بخواهند چه نخواهند .
این سهم اگر در قوه قضائیه این جهان قابل ردیابی نباشد در دادگاه این آیه شریفه : وَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ به خوبی قابل محاسبه است.
اگر فرهنگ لازم در نگهداری فرزند دیگران ، در زن عموی نوعی ندا وجود می داشت ، هیچ تفاوتی بین ندا و فرزند خویش قائل نمی شد که چه بسا این زن بیمار با فرزند خویش نیز رفتار نامناسبی داشته باشد.
دوستان و یاران گرامی ،
بیایید بزرگترین شق جنبش نرم افزاری را که « اصلاح امور فرهنگی» است سرلوحه خویش قرار دهیم.
که اگر « فرهنگ » ما سامان پذیرد تمام امور ما سرانجامی خوش خواهد داشت ، باور کنید.
خدایا چنان کن سرانجام کار ، تو خشنود باشی و ما رستگار.
التماس دعا - صابر عجم