سفارش تبلیغ
صبا ویژن

583 همان پنج تن آل عباست

صفحه خانگی پارسی یار درباره

اگر مشفق دروغ گفته باشد هفتاد میلیون سیلی به او بزنید اما اگر...


به گزارش مشرق، پارسینه نوشت: از ساعات آغازین صبح امروز در صفحه فیس بوک
حجت الاسلام سید حسن خمینی، بک نطرسنجی درباره سخنرانی منتسب به سردار مشفق
درج شده است.
سئوال این نظرسنجی بدین شرح است: به نظر شما با توجه به
اینکه سخنان سردار مشفق درباره سید حسن خمینی صد در صد دروغ است وتماما
ساختگی وخیالی است..وی چه موضعی را درمواجهه با این سخنان در پیش بگیرد؟



نگارنده از آنروی که باور قلبی به کاربری سید حسن مصطفوی از فیس بوک امریکایی نداشته و داعیه دار « وارثِ شان و شوکت روح اللهی » را زیرک تر از آن میداند که عضویت در شبکه اجتماع مجازی فیلتر شده یی را بپذیرد که قانون کشور پدربزرگش ، عضویت و راههای سرکشی به آن را منع کرده است.
ما همه میدانیم که حضرت روح الله در کشور غیر مسلمانی چون فرانسه تمام قوانین را رعایت میکرده اند چه برسد به کشور امام زمان (عج).
اما خطاب به کسی که سوال بالا را در «فیس بوک منتسب به سید» درج کرده است عرض میکنم :
بهتر نبود سوال را عاقلانه تر تنظیم میفرمودید؟
اینگونه که شما به بهانه ی طرح سوال و نظر سنجی « موش دوانده اید» کاملا معلوم است که فقط و فقط دنبال یکی از این اهداف زیر و یا هر سه آنها هستید:
الف : دنبال جمع آوری نظرات مورد طبع خود بوده اید.
ب : دنبال ریزش حملات سایبری علیه سردار مشفق هستید.
ج : دنبال فشار غیر مستقیم به امثال سردار مشفق هستید که : دهانت را ببنند و ساکت باش.

بنده معتقدم شما نویسنده اکانتی که منتسب به سید حسن آقاست ، به این نکته توجه داشته باشید که معلوم نیست ایشان موافق درج این مطلب از سوی شما باشند؟
اما اجازه دهید نگارنده برای طرح عاقلانه تر این نظر سنجی پیشنهادی را خدمتتان ارائه دهد.
پیشنهادی که مشکل را حل کرده و نیازی به ژانگولربازی های سایبری ندارد.
و اما پیشنهاد :
 یا سرداری بنام مشفق وجود خارجی دارد یا ندارد، اگر وجود ندارد که خدا راشکر و اگر وجود دارد باز هم دو حالت دارد ، یا سردار مشفق این سخنان را گفته است یا نگفته است ، اگر نگفته است که باید سریعا منتشر کننده  این سخنان دستگیر و مجازات شود و اگر خود مشفق گوینده این اتهامات است دو حالت دارد ، یا مشفق قدرت اثبات این سخنان را دارد یا ندارد.
اگر ندارد و سخنان او به قول شما پوچ و دروغ از آب درآمد به نظر من شایسته است تا ، مشفق را هفتاد میلیون سیلی بزنند آنهم در حرم امام (ره) ، حالا مجری این حد میتواند خود سید حسن آقا باشد ، میتواند جناب انصاری باشد که ظاهرا اینکار را خوب بلدند.
تا اینجا راهکار بررسی « سُقم گفته های آقای مشفق» بود.
حال 500 میلیون نفر اهالی فیس بوک ، اعم از ایرانی ، امریکایی ، اسرائیلی و ... پاسخ دهند که : اگر آنچه که مشفق گفت ، راست از آب درآمد چه؟

کاربر محترم صفحه ی فیس بوک منتسب به نوه ی گرامی امام
عذر بنده را بپذیرید ولی گاهی اوقات لازم است « سوال » یا « نظرسنجی» طوری مطرح شود که هر چه غِش در سیه رویان است را آشکار کند. خواه سرداری بنام مشفق باشد خواه....

                                                                                                             صابر عجم


عطا مهاجرانی در لندن مرده است


فرموده اند : آنچه که تو را از یاد خدا بازدارد بت توست.
فلذا : آنچه که آشوبگران روز عاشورای 88 را ، از یاد خدا و حرمت خون خدا به سمت
خویش منحرف ساخت ، بت ایشان بود ، خواه این بت موسوی و رفقای فتنه گرش باشد
، خواه رضای حرام لقمه ی پهلوی و یا « نجاسات متحده ی امریکا».
این از این .
و اما کتاب مبین فرموده است : و لا تحسبن الذین قتلو فی سبیل الله اموات بل احیاء عند ربهم یرزقون.
فلذا : عطا مهاجرانی که در تازه ترین لاطائلات خویش افاضات نموده اند : خانواده آشوبگران کشته شده، خواستار دریافت حقوق و مزایا از نهادهایی نظیر
بنیاد شهید نیستند و همین که فرزندانشان «شهید» نامیده شوند کافی است!
بداند که نیازی نیست تا به بهانه حمایت
خانواده های باغیان 88 ، به حمایت های کم و بیش نظام از چشم و چراغ ملت
ایران ( بازماندگان شهدا ) طعنه بزند.
آنچه مسلم است ،
ارواح طیبه ی شهدای راستین انقلاب ، اکنون در عالم برزخ نزد اولیاء و صلحایی که براهشان رفتند روزی خورند.
و ارواح خبیثه براندازان باغی 88 نیز ، همنشین با تمام کسانی که در 1400 سال تاریخ شیعه ، سعی در ظلم و جنایت بر علیه رهروان علی  (ع) داشتند.
جناب عطاالله لندن نشین ،
کار شما به جایی رسیده که نفرین ارواح شهدای انقلاب را نیز به جان می خرید ؟
به خدا سوگند این چند صباح باقی مانده ی عمر بی برکت تان ارزش این همه سقوط را ندارد.
شاید بتوان در ازای آیه شریف ی بالا که در منقبت شهدای راستین انقلاب و اسلام گفته شد ، در رثای جنابعالی نوشت که :
« گمان مبرید کسانی که در حمایت از دشمنان و فتنه گران دین خدا کشته شدند ،
شهید محسوب میشوند ، بلکه آنان مردگانی هستند که نزد بت های خویش روزی
خوارند
»
فلذا میتوان گفت که : عطالله مهاجرانی در لندن مرده است و اکنون نزد بت خویش روزی خوار است .



پیشنهاد حمایت سایبری از شیعیان مظلوم مدینه


اپیزود اول
: مسجد النبی
بار چندمی بود که به محض شرفیابی به مسجدالنبی  میدیدمش که موبایل به دست ، خودشو به ایرانیا نزدیک کرده و سر حرف رو باهاشون باز میکنه.
اونروز قرعه بنام من افتاد و درحال تماشای گنبد خضراء بودم که به من نزدیک شد.
- ایرانی؟
- نعم
- انا یوسف
- انا صابر
- انت من مشهدالرضا؟
- لا
- انا احب امام الرضا(ع)
سرتون رو درد نیارم ..یوسف 16 ساله ازشیعیان عربستانی بود که هر روز به عشق حضرت رضا(ع) با ایرانیان زائر در مسجد ارتباط عاطفی برقرار کرده و ازشون تقاضای فایلهای بلوتوث مداحی حضرت رضا(ع) داشت .
عشق این نوجوان به ایران و ایرانی منو به حیرت انداخته بود..هنوز شماره شو دارم.

اپیزود دوم : تاکسی
یکی از شبها رفته بودیم برای خرید.
راننده ی تاکسی خیلی تخفیف داد تا سوار خودروی اون بشیم..و شدیم.
توی مسیر فهمیدیم که از شیعیان مدینه اس که فقط به بهانه ی سوار کردن ایرانیها توی تاکسیش میتونه داغ دلشو دربیاره و دقایقی در کنار شیعیان ایرانی باشه...چرا که حشرات وهابی...ارتباط وسلام و علیک ساده ی شیعیان مدینه رو هم با ایرانیها زیر نظر دارند.
توی مسیر یه سوال ازش پرسیدم.
جواب آموزنده ش شوکی بهم وارد کرد که هنوز بعد از گذشت چند سال ، از یادم نرفته.
پرسیدم : ما در ایران معجرات و کرامات زیادی از زیارتگاه هامون من جمله حضرت رضا(ع) می بینیم ، شما چی؟
گفت : یعنی چی؟
گفتم : اینجا توی مدینه ، شده از حضرت رسول(ص) ، نابینایی و یا امثالهم شفا گرفته باشه و شما ببینین؟
گفت : دو معجزه بهت میگم و دیگه هیچی نمیگم.
باانگشتش به سمت مسجد النبی که حدود سه کیلومتر ازش فاصله داشتیم و تنها هلالی از نور سفید دیده میشد اشاره کرد و گفت : به نظرت این نور چیه؟
گفتم : نور چراغونی مسجد النبی.
گفت : اشتباه میکنی...این نور برق نیست و ما که همیشه اینجا زندگی میکنیم میدونیم گاهی که به ندرت سیستم برق مسجد و شهر قطع میشه  . همه جا در تاریکی مطلق فرو میره ، از همین فاصله ی دور و به همین شکل ، هلال نور مسجد و بقیع به سمت آسمان تشعشع داره ، لذا این نور برق نیست و از نظر ما شیعیان مدینه این نور مادرمون فاطمه ی زهراست.
گفتم : معجزه ی دوم چیه؟
گفت : میدونی که ما شیعیان در اقلیت هستیم در مدینه؟
- بله
- میدونی که تمام قدرت در دوائر دولتی و مناصب حکومتی در دست اوناست؟
- بله
- پس به چه دلیل اینهمه از ما شیعیان بی پناه و بی امکانات میترسن؟
-.......
- وجود این ترس در وهابیون فقط معجزه ی حضرت زهراست که ما بتونیم در امنیت زندگی کنیم.

اپیزود سوم : حسینیه شیعیان مدینه
خدا میدونه که هرگاه به بقیع  یا مسجد والنبی مشرف میشدم چه زجری میکشیدم ، به خصوص اونروز که یه وهابی افغانی مسن سال ، به عنوان جیره خوار وهابیون ، کنار مزار ام البنین (ره) ایستاده بود و بابت اینکه یه جوون ایرانی واسه کبوترهای مزار ام البنین گندم پاشید شروع کرد به کلمات توهین آمیز به مادر ابالفضل (ع) ، چه حالی شدم.؟؟
واسه همین کمتر از هتل خارج میشدم و از درون میسوختم و دم بر نمی آوردم.
تا اینکه دعوت شدیم به حسینیه شیعیان و فضای اونجا منو ترکوند و های های بنای گریه رو گذاشتم.
حس میکردم به خونه ی پدری رسیدم و حالا میتونم گلایه صحنه های بقیع رو به صاحب اونجا بکنم.
پشت سر پسر شیخ عمری نمازی خوندیم عجیب.
با موبایل اون نماز رو ضبط کردم.
اسم پسر شیخ عمری بزرگ ، شیخ کاظم بود.
روزای آخری که در مدینه بودم به این فکر میکردم که ما چقدر تلاش میکنیم تا به عنوان ایران اسلامی ، جایی در دل شیعیان و مسلمانان جهان باز کنیم.
واقعا چرا روی کاریزمای عاطفی و مذهبی ایرانی جماعت ، که در دل شیعیان مدینه برپاست کاری نمی کنیم؟
میدونم که تشدید این ارتباط پاک ، ممکنه برای شیعیان مدینه خطر ساز باشه.
اما از اینور چی؟
چند درصد از جمعیت کشور ما میدونن که در دل شیعیان مدینه آتش عشق به ایرانی ها برپاست؟
 چرانباید تصویر «مدینه ی وهابی نشین» رو در ذهن مردممون پاک کنیم و بجاش تصویر «مدینه ی شیعیان» جایگزین کرد؟
 
 اپیزود چهارم : شیخ کاظم العمری توسط وهابیون مدینه دستگیر شد



نتیجه گیری :
واقعا جا نداره تا ما ایرانیان سایبری ، موج حمایت خودمونو برای آزادی این روحانی معزز براه بیاندازیم؟
آیا احساس تنهایی شیعیان مدینه ، ما رو شرمنده ی مادرمان زهرای مرضیه نخواهد کرد؟
من از تمام فرزندان شیعه ی زهرای اطهر(س) در فضای سایبری ایران تمنا دارم تا به خود آیند و دولت عربستان رو شیرفهم کنند که دوران بی کسی و تنهایی شعیان عربستان به سر آمده .

شیخ کاظم را آزاد کنید

                                                                                                                 صابر عجم

آقای هاشمی دهنت گُل


گاهی اوقات ، بزرگان نظام فرمایشاتی میفرمایند که بجاست تا دهان مبارکشان را پر از گُل کرد.
آیا این سخن آقای هاشمی گُل نیست که گفته اند : خبرنگاری با خبرسازی فرق دارد؟
من هم میخواستم فرمایش گهربار ایشان را تکمیل کنم که :

(( خاطره نگاری هم با خاطره سازی فرق بسیار دارد.))

ولی خودمانیم ها!!!


دهان کسی مانند آقای هاشمی را برای این چنین فرمایشات داهیانه باید گُل (GOL) گرفت
و
دهن کسی مثل کروبی را برای حرفایی که طی یکسال گذشته زده و میزند ، گِل (GEL)

بهر جهت ، «خبرسازی» ایادی داخلی و خارجی فتنه ی 88 ، حال آدم را از هرچه « خبرنگارنماست » بهم میزند.
نگارش خبری که حقیقتا رخ داده ، خلق اثری است که با ساختن خبری که از اساس دروغ است تفاوتش خدا تا خرماست .
براستی از « خبر رخ داده » تا « خبر ساخته شده » راه بسیاری است.
آقای هاشمی ، دهنت گُل.

جایزه اول جشنواره خوارزمی برای محسن رفیقدوست

(طنز سیاسی)

اختتامیه جشنواره خوارزمی سال 89
مجری : و حالا....
بله حضار محترم...قصد داریم شما را غافلگیر کنیم.
لازم به ذکر است که امسال (سال 89) دبیرخانه ی جشنواره ، به یُمن فتنه 88 و سیل اتفاقات سیاسی در آن ، بخشی جدید تحت عنوان « برترین کشفیات سیاسی سال »  راه اندازی نموده که جایزه ی آن به ناب ترین کشف سیاسی سال اختصاص می یابد.
منظور از کشف سیاسی ، نکته یی بدیع و شنیدنی در میدان سیاست کشور است ، که تاکنون به ذهن احدی نرسیده و هوش هیچکس قادر به تشخیص آن نبوده باشد و بناگاه ، یلی از یلان عرصه سیاست ، زبان مبارک را گشوده و فوران ذکاوت سیاسی اش ، منجر به کشفی بس بزرگ و اعجاب انگیز در عرصه سیاست کشور شود ، کشفی که لازمه ی شرکت دادن آن در جشنواره خوارزمی ، مفید بودن آن کشف در علوم سیاست و ارتقاء سواد سیاسی دانشجویان علوم سیاسی دانشگاههای کشور است.
و حالا....
و حالا جایزه اول بخش کشفیات سیاسی جشنواره خوارزمی سال 89 اهدا میشود به آقای محسن رفیقدوست ، بخاطر کشف این مطلب که :
((... ‌امروز آقای هاشمی در هیچ موردی به جز ریاست جمهوری آقای احمدی‌نژاد با رهبری نظر مخالف ندارند...))

و حالا جایزه : یک دستگاه خودروی بلیزر طلایییییییییی


تشویق بفرمایید خواهش میکنم ، کاشف محترم ، آقای رفیقدوست برای دریافت سند و سوئیچ خودروی بلیزر خود به روی سن تشریف بیاورند.
دبیرخانه ی جشنواره ، دلیل اختصاص « خودروی بلیزر » را به این دانشمند گرامی ، آغاز فعالیتهای سیاسی آقای رفیقدوست با این خودرو عنوان کرده و امیدوارست که حافظه تاریخی ملت ایران از این پس ، آقای رفیقدوست را با این کشف بزرگ سیاسی بیاد  بیاورند نه صرفا با خاطرات سال 57.

                                                              صابر عجم - خبرنگار بخش سیاسی جشنواره خوارزمی
 

آخرین رکورد امیر المومنین (ع) پس از 1400 سال تکرار شد


 مولای دلهای ما شیعیان ، علی (ع) ، به تنهایی صاحب رکوردها و افتخاراتی است که پس از هزار و چهارصد سال  ، هنوز هم بسیاری از آنها  دست نیافتنی است ، چه اینکه بسیاری از افتخارات ایشان جاودانه بوده و تا ابد نصیب هیچکس نخواهد شد ، کما اینکه رکوردها و افتخارات این « یگانه اسطوره ی واقعی » برای پیروانش ، همواره افتخار و عظمت به همراه داشته و دارد.
 تفاوتی که میان ثبت «افتخار» با ثبت «رکورد» وجود دارد آنست که  هر رکوردی ممکن است روزی شکسته شده و یا تکرار گردد ، اما برخی افتخارات می توانند جاوادنه باشند.
برای تبیین بهتر موضوع ، علی (ع) اولین مرد مسلمان پس از بعث رسول اکرم(ص) است و این افتخاری جاودانه وغیرقابل تکرار است. اما افتخار «شهید محراب» بودن برای این بنده ی رستگار خدا ، انحصاری نبوده و تا به قیامت امکان شهادت در محراب برای رهروان این امام هُمام مهیاست.
و یا سمت  و افتخار « اولین کسی که در کعبه متولد شده است » برای حضرتش ، انحصاری خواهد بود ، اما معلوم نیست که سمت و افتخار و رکورد « تنها کسی که تا کنون در کعبه متولد شده است » برایشان تا روز جزا باقی بماند ، کسی چه میداند ، شاید روزی از روزهای باقی مانده ی دنیا ، مشی و اراده ی الهی بر تکرار این واقعه قرار گرفته و بنده یی از بندگان ذات اقدس الهی در این خانه ی مبارک پا به عرصه ی وجود بگذارد.
ابتدا در حد بضاعت این قلم ، برخی رکوردها و افتخارات مولی الموحدین را بر میشماریم :
-    اولین مردی که پس از بعثت پیغمبر اسلام آورد
-    اولین کسی که در کعبه متولد شده است
-    اولین شهید محراب
-    اولین جانشین به حق رسول الله (ص)
-    اولین کاتب وحی
-    اولین کسی که با رسول الله عقد اخوت بست
-    اولین کسی که برای حفظ جان رسول الله حاضر به جانفشانی شد (لیله المبیت)
-    اولین کسی که در جنگ احزاب ، آغاز پیروزی مسلمانان را رقم زد
-    اولین امام شیعه
-    اولین کسی که رسول خدا تربیت او را بر عهده گرفت
-    اولین رقم زننده ی فتح خیبر
-    تنها کسی که پدر دو امام است.
-    تنها کسی که رسول الله (ص)، وی را به عنوان جانشین خویش معرفی فرمودند
-    تنها خواستگاری که از فاطمه ی زهرا(س) پاسخ مثبت شنیدند
-    تنها کسی که نام شریفش در کنار نام مبارک حضرت رسول(ص) در اذان و اقامه یاد می شود
-    تنها کسی که با رفتن بر روی شانه پیامبر ، بت های مکه را سرنگون کرد
-    تنها کسی که در کعبه متولد شده است
-    و.....
و اما یکی از رکوردهای ویژه که گمان نمیرفت تا به ابد شکسته و یا تکرار شود ، طی روزهای گذشته توسط یکی از رهروان راستین  و شجاع  مکتب علوی ، نه تنها تکرار بلکه به نوعی شکسته شد ، آنهم پس از قریب به  هزار و چهارصد سال.
یاللعجب از انقلاب الهی خمینی کبیر(ره) که هرچه در این سی سالِ کارنامه درخشان خود ، رکوردهای بی نظیر مادی و معنوی و سیاسی برجای گذاشته است ، اکنون موفق به شکستن یکی از درخشانترین رکوردهای مکتبی ، تاریخی و شگفت جهان شده است.
و اما این رکورد چیست؟
مولی علی ( ع)  تا قبل از انفجار تروریستی هفته ی قبل زاهدان ، تنها شخصیتی درتاریخ بوده اند که « تولد و مرگ شریفشان در خانه ی خدا رخ داده است » ، در حقیقت حضرت با شهادت مظلومانه خویش ، این رکورد را در واپسین لحظات زندگی خویش رقم زدند.
حال به خبر زیر توجه فرمایید :
(( فرمانده سپاه سیستان و بلوچستان در ادامه با اشاره به زندگی شهید محمد گلدوی اظهار داشت: پدر شهید گلدوی خادم مسجد جامع زاهدان بوده و این شهید در خانه‌شان که در خود مسجد جامع بود به دنیا آمد و در همان مسجد هم به درجه رفیع شهادت نایل شد ))

تولد و شهادت در خانه ی خدا ، تکرار رکورد علی (ع) است ، با این تفاوت که شهید محمد گلدوی در دم ( در همان مسجد به فیض شهادت نائل آمدند) و در حالیکه روح بلند علی ابن ابیطالب (ع) سه روز پس از ضربتی که در محراب بر فرق مبارک وارد شد به شهادت رسیدند( در منزل)
سلام خدا بر شهید محمد گلدوی باد که جرعه نوش شهادت مکتب مولای خویش شد و نشان داد که فرزند حقیقی مکتب امیر المومنین است. شکستن این رکورد را ( که درست به معنای جانفشانی و پیشتازی مالک اشتر در پیشاپیش مولای خویش بود)  را به تمام جامعه تشیع و رهبرمعظم انقلاب و قوم عزیز بلوچ تبریک و تهنیت عرض کرده و از رسانه ی ملی درخواست میشود :
 (( روی این رکورد شکنی نیز به اندازه رکورد آقای گل جهان فوتبال مانوردهد.))

توضیح : شهید محمد گلدوی همان شهید بسیجی است که با در آغوش گرفتن تروریست ملعون در انفجار اول ، جان نزدیک به 150 نفر را نجات داد  « روحش شاد و راهش پر رهرو باد »

  
                                                                                                                                                                                                  
همسر و دو فرزند شهید محمد گلدوی
همسر و یتیمان شهید گلدوی


جناب روح الامینی! شما پدر یک مجرم هستید نه یک شهید

 نمی دانم برایتان پیش آمده است که حرفی را بخواهید بزنید اما نمی دانید از کجا شروع کنید؟
یا همان عبارت معروف : « زبانم قاصر است » ؟
بهر جهت خواستم عرض کنم که راجع به کردار ، گفتار و مواضع یکسال گذشته ی پدر محسن روح الامینی حرفهای زیادی داشتم ، اما به همین اعیاد شعبانیه سوگند ، مانده بودم که چگونه بیان کنم؟ مضاف اینکه عبد الحسین روح الامینی را نه بخاطر مرگ فرزندش ، بلکه به تبعیت از جذب حداکثری ، و پیروی از نجابت بی مثال امام خامنه یی ، مورد قلم قرار نداده بودم.

شهید خواندن فرزند روح الامینی ، و اظهارات چند روز گذشته ی ایشان ، مرا برآن داشت که دست به خامه برده و حق مطلب را در خصوص وی ادا کنم.
اما امروز به قول حافظ : «ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد.»
حاج حسین قدیانی عزیز ، هنوز از گرد راه نرسیده ، سخن فرو خورده ی بسیاری از ما را در خصوص آقای روح الامینی به ساده ترین بیان ادا کرد.
لذا سخن کوتاه می کنم و متن امروز سایت حاج حسین قدیانی را خطاب به آقای روح الامینی عینا منعکس می نمایم و عرض می کنم :
حسین جان حجکم مقبول و سعیکم مشکور ، انعکاس مطلب امروزت را در این وبلاگ محقر ، هدیه ی ناقابل بنده بدان به مناسبت بازگشت تان از دیار یار.

***

جناب روح الامینی! شما پدر یک مجرم هستید نه یک شهید
حسین قدیانی : من از آقای روح الامینی یک سئوال دارم: چطور روز اولی که به شما گفتند فلانی ظاهرا بچه شماست و الان در کهریزک به دلیل آشوب طلبی زندانی است؛ آن زمان به دلیل اینکه نگران آبروی خود بودید و می دانستید بچه تان مرتکب چه خبطی شده حتی وجود چنین پسری را کتمان کردید و برای آزادی اش هیچ قدمی برنداشتید اما بعد که ایشان البته به نا حق کشته شد، شد پسر محبوب شما؟! و آنهم لابد شما شده اید پدر شهید؟ و پسرتان شده شهید؟ چطور خون فرزند مجرم شما از خون غلام کبیری عزیزتر شده؟ چطور مو را باید از ماست کهریزک با بهره از رانت مسئولیت بیرون بکشید اما شهدای بسیج در فتنه اخیر خون شان کشک است؟! مادر غلام کبیری هم مثل شما و صد البته هزار بار بیشتر از شما جگر گوشه اش را دوست داشت. بگذریم که حسین غلام کبیری آشوبگر هم نبود. یک بسیجی بود. یک عمار و مادرش شرمنده نمی شد اگر کسی حسین را فرزندش خطاب می کرد! آقای روح الامینی! پسر شما علیه خون پدر من به خیابان آمد نه علیه تقلب. شما در جرم پسرتان که البته خدایش بعید می دانم به این راحتی ها رحمت کند و خون بابا اکبرها را نادیده بگیرد، سهیم هستید. شما چرا از رانت خود برای شناسایی قاتل غلام کبیری استفاده نمی کنید؟ آقای روح الامینی! دل ما از شما خون تر است. شما چند روز داغ فرزند مجرم تان را کشیده اید؟ پدر بزرگ من می دانی چند سال است که وسط روضه علی اکبر امام حسین کارش به بیمارستان می کشد؟! تازه بابا اکبرها هیچ کدام شان مجرم هم نبودند. آری، دل ما خون است حتی از شما. شما خوب پدری نکردید. مادر من بدون بابا اکبر مرا بهتر تربیت کرد … بگذریم! 

عبدالحسین روح الامینی

نامه یک مستاجر به خدا

خدایا! سلام،

ای پروردگار مالک و مستاجر ، ای کسی که هیچ چیز بر تو پوشیده نیست ، پیشنهادی دارم برای کاهش نرخ تورم در اجاره بهای مسکن بندگانت ، راستش کمی نا امیدم از اینکه این پیشنهاد کارساز و موثرم از راه های عادی به جایی برسد ، لذا کمی درد و دل می کنم و سپس پیشنهادم را به محضر مقدس خودت عرض می کنم ، به این امید که امشب  فرشته یی از فرشتگانت به خواب مسئولان رفته و در یک رویای صادقه ، این پیشنهاد را به آنها ابلاغ فرماید.

***

خدایا تابستان است ، بار دیگر سناریوی تلخ قرارداد جدید ( تمدید یا جابجایی ) روح و روان ما مستاجرین را می‌فرساید.

باز هم دغدغه ی اینکه آیا مالک، قرارداد سال قبل را تمدید خواهد کرد؟ آیا در صورت تمایل به تمدید ، منصفانه و با توجه به رشد قیمت ها  اقدام به بستن قرارداد جدید خواهد نمود؟

و اگر امکان تمدید نباشد باید آواره ی بنگاه های مسکن شوم ؟ بنگاه هایی که اغلب در این فصل از سال ، تلافی کسادی 9 ماهه را سر امثال من در خواهند آورد.

خدایا بازهم اسباب کشی؟ بازهم در به در ، دنبال کارتن خالی و بسته بندی؟ بازهم کمیسیون های آنچنانی به املاکی ها؟ بازهم هزینه های جانبی استقرار در منزل جدید؟

خدایا بازهم مدارس فرزندانم را ممکن است جابجا کنم؟ بازهم فشارهای روحی و روانی فرزندانم برای خوگرفتن در محل جدید و مدرسه جدید؟

خدایا بازهم سه ماه صرف زمان برای جا افتادن در منزل جدید و چیدمان اسباب و اثاثیه و شناسایی محل های فروش اجناس و مسیرهای وسائط نقلیه عمومی؟ بازهم سه ماه زمان برای وفق دادن با همسایه های جدید؟

خدایا باز هم این قرارداد لعنتی یکساله ؟ قراردادی که غیر از هزینه های همه جانبه ی آن ، از رشد نرخ قرارداد کمیسیون بنگاه و هزینه ی نقل و انتقال و خسارت وسائل شکستنی و ..... گرفته تا خسارات روحی و روانی شدید آن برای من وخانواده؟ خدایا تو می دانی که سه ماه اول قرارداد 12 ماهه را به زجرِ استقرار و سه ماه آخر را به رنج روحی « چه کنم؟ چه کنم؟» می گذرانم و هر قرارداد یکساله ، فقط شش ماه آسایش را برایم در پی دارد و بس.

ای خدای بزرگ ، هنوز بیاد دارم که تا همین دهه شصت خورشیدی ، در این مملکت چیزی بنام قرارداد یکساله وجود نداشت ، مالکین چند سال یکبار طلب اندکی افزایش قیمت و تجدید قرارداد می کردند ، بر ما چه رفته است که با این سنت شومی که خودمان به خودمان تحمیل کرده ایم ، این همه خسارت پنهان و آشکار به منابع انسانی و هزینه یی کشور وارد می آوریم؟

خدایا اگر مسئولین ، مستاجر نیستند و از تلخی سالی یکبار مصیبت جابجایی و تمدید بی خبرند ، تو را به عظمتت قسم ، همین امشب فرشته یی را به خوابشان بفرست و این پیشنهادات را به ایشان ابلاغ بفرما یا ارحم الراحمین.
بفرمایید یکی از میلیونها مستاجر ایرانی می گوید :

شنیده ام  می خواهید مالکین خانه های خالی را تعقیب کنید و محتکر بنامید.

نمی دانم تا چه حد این تصمیم شرعی است؟ اما بیایید بجای تیمم گرفتن، به آبی که دم دستتان است رجوع کنید که بزرگان گفته اند : « تیمم باطل است آنجا که آب است.»

بیایید به این پیشنهاد توجه نمایید و بجای رفتن به سراغ مالکین ، کاری کنید که مالکین ، خود با پای خود برای کاهش تورم اجاره مسکن به سراغ شما بیایند.

لذا :

پیشنها می شود تا به تمامی بنگاه های مسکن ، کتبا و علنا ابلاغ گردد تا با گرفتن همان کمیسیونی که برای بستن قرار داد یکساله می گیرند ، حداقل زمان قراردادهای مسکن را دوساله قرار دهند و چه بهتر که در برگه های رسمی قرارداد ، عبارت : « زمان کمتراز دوسال برای این قرارداد غیر قانونی است»  به شکل  درشت  درج گردد تا هیچ املاکی خوش انصافی!! نتواند قانون را دور بزند.

خدایا به وزیر مسکن عزیزمان بگویید که این کار مسلما شرعی تر از رفتن به سراغ مالکینی است که دلشان نمی خواهد خانه هایشان را اجاره بدهند. به ایشان بفرمایید که مالک می تواند خارج از املاک های رسمی دنبال مستاجری بگردد که برای یکسال حاضر است زیر یوغ او برود و دولت ، چنین مالکی را تعقیب نخواهد کرد.

پروردگارا تو میدانی که پیاده سازی چنین قانونی ، بنیان بسیاری از املاکی های غیر قانونی وقارچ گونه را از ریشه برخواهد کند ، تو میدانی که قیمت اجاره مسکن با همین شیوه منصفانه و انسان دوستانه تا چه میزان در کاهش تورم در بخش های دیگر تاثیر خواهد داشت ، تو میدانی که اجرای همین یک نکته ساده تا چه حد رضایت عمومی را در پی خواهد داشت.

خدایا تو شاهدی که همین چندی پیش ، فروشنده ی سوپری محل  می گفت : فاجعه بارتر این است که اجاره ی مغازه ها هم یکساله است و ما مجبوریم با ارزش افزوده ی بیجا روی اجناس خود ، از فرصت چند ماهه یی که در 12 ماه قراردادمان داریم ، برای جبران سرمایه گذاری خویش استفاده کنیم چرا که معلوم نیست مالک مغازه بازهم قرارداد را تمدید کند ویا منصفانه تمدید کند!

 بنده خدا می گفت : چرا نباید قانون شود که اجاره مغازه کمتر سه سال نباید باشد؟ ما چگونه می توانیم امنیت سرمایه گذاری داشته باشیم؟

خدایا تو میدانی که این حرف درستی است و بنده خدا راست می گوید.

ای خدای منان ، بر ما منت بنه و این پیشنهاد را به سمع ونظر مسئولین برسان ، تا شاید با چرخش قلم و یک خط دستور ساده ، بجای رفتن به سراغ خانه های خالی و پیچاندن لقمه دور سر، همین مالکین سودجو و املاکی های کمیسوین بگیر را ،  به راه راست هدایت کنند.

خدایا منتظریم تا این پیشنهاد را از خبر 20:30 بشنویم.

برحمتک یا ارحم الراحمین

مجلس نظارت را از خود شروع کند

برادر یاسر عادلی در پست قبلی ، کامنتی قرار داده بودند به این شرح :
((به نظرم برای اینکه ابعاد رای مجلس به وقف دانشگاه ازاد روشن بشه
می بایست مدرک رای دهنده ها و آقازاده فوق گرامشان را بررسی کرد.


نظر
شما چیه؟
))

بنده می خواهم فراتر از این دغدغه ، تکلیف بسیار سنگین تری را به 290 نخبه سیاسی نشسته بر کرسی های خانه ملت گوشزد نمایم :

ابتدا فرمایش حضرت آقا خطاب به مجلسیان در مورخه 89/3/18
«« من معتقدم که شما دو سال دیگر توى مجلسید، معلوم نیست بعد از این توى مجلس
باشید یا نباشید؛ ممکن است دیگر هرگز گذارتان به مجلس نیفتد؛ اما صدها و
صدها نفر در طول زمان از اینجا عبور خواهند کرد؛ کسانى خواهند آمد و روى 
این صندلى‌ها خواهند نشست. اگر شما امروز توانستید یک سازوکار کنترلىِ متقن
و محکم براى نظارت بر کار نماینده پایه‌گذارى کنید، تا هر وقتى که این
دستگاه خوب کار کند، اجرش مال شماست؛ مزد الهى‌اش مال شماست. آن طرف قضیه
هم متأسفانه همین جور است. اگر امروز با قدرتى که خدا به شما داده - توان
نمایندگى - میتوانید این ابزار کنترلى را کار بگذارید، ولى کار نگذارید، از
شما سؤال خواهد شد. روز قیامت خدا سؤال میکند.
»»

سالهاست که به سوالی بزرگ در خصوص مجلس و منتخبین ملت می اندیشم و بزرگ تر از آن به این سوال که چرا وجود این مسئله ی شوم ، قبح خود را در جامعه ی امروز ایران به کلی از دست داده و مبدل به امری معمول و بدیهی گشته است.؟
و اما چیست این سوال مهم؟
اگر فرض را بر آن بگذاریم که یک نماینده در طول 48 ماه نمایندگی خویش چیزی نزدیک به 100 میلیون تومان ( حدودا ماهی دومیلیون تومان) برای امرار معاش خویش به عنوان حقوق رسمی مجلس دریافت کند .
پس چگونه است که بسیاری از آقایان برای انتخاب شدن ، رقمهای نجومی و حیرت انگیز هزینه میکنند؟
از سه حال خارج نیست :
الف : از جیب مبارک خرج کرده و قرار است طی زدوبندهای سیاسی و رانتهای چهارسال آینده در خانه ملت ، چندین و چند برابر این هزینه ها را دشت کند.
ب : چنین کسی با منابع مالی کسانی که قرار است از رانت کرسی او در مجلس ، کمال سواستفاده های سیاسی و اقتصادی را بنمایند ، رقمهای وحشتناک میلیاردی خرج انتخابات خویش میکنند.
ج : ترکیبی از هر دو حالت

خودمان را با بحث « کمکهای مردمی » در خصوص چنین کسانی نباید گول بزنیم.
ضمن اینکه به ساحت شریف نمایندگان متعهد و صادقی که ورود به مجلس شورای اسلامی را جز از منظر تکلیف نمی نگرند ، عرض ادب و احترام می کنم.
اما بعد..
بیایید به این نکته ی مهم ، ولی از یادرفته دقیق تر بیاندیشیم که ، اگر کسی از آحاد ملت «احساس تکلیف» کند و علیرغم آگاهی از رنج ها و مشکلات نماینده ی تکلیف مدار بودن ، تصمیم به جانفشانی و فداکاری گرفته و برای چهارسال تمام قرار باشد خواب و خوراک را به خود حرام کند ، آیا توان رقابت انتخاباتی با کاندیدادهای مثالهای بالا را دارد؟ آیا به خاطر وجود همین کاندیداهای صاحب لابی های قدرتمند سیاسی اقتصادی ، اصولا «شایسته سالاری و تکلیف مداری » محلی از اعراب دارد؟
گمان می کنم جان کلامم را گفتم .



اما بعد...
پیشنهادات زیر را خطاب به هیئت رئیسه محترم مجلس می دهم ، امیدوارم گوش شنوایی برای شنیدن راه کارهای یکی از آحاد مردم وجود داشته باشد و لااقل به یکی از کارشناسان روابط عمومی خانه ملت ارجاع داده شود تا اندکی دقیق تر به این پیشنهادات اساسی نگاه شود.

1- نظارت قوی و پرسش از هزینه های انتخاباتی کاندیداها ، و خصوصا قانونی تصویب شود که اگر اثبات شود که کاندیدایی بیش از 10 میلیون تومان ( ده درصد کل حقوق دریافتی رسمی از مجلس) هزینه ی انتخابات خویش کرده بود ، آراء وی ابطال گردد.در این راستا کاندیدا قانونا مجبور به پر کردن « اظهار نامه هزینه های انتخاباتی» شود.

2- کاندیدایی که قبلا یک یا چند دوره در مجلس بوده ، جز اعلام کاندیداتوری خویش از رسانه های جمعی ، حق هیچگونه تبلیغاتی را نداشته باشد.

3- قانون اساسی ، نمایندگان مجلس شورای اسلامی را در برابر تمام ملت ایران مسئول دانسته است. متاسفانه مردم ما هنوز به این حقیقت عادت نکرده و انتظار دارند تا نماینده حوزه ی انتخابی شان به محض انتخاب شدن ، به دنبال شکار تسهیلات و امکانات به حوزه ی خویش باشند و این داستان تلخ ، موجب شده تا بسیاری از کاندیداهای محترم در رقابت های انتخاباتی خویش ، وعده هایی را بدهند که اصولا ربطی به شان نمایندگی نداشته و از وظایف قوه مجریه است و اینجاست که نماینده پس از رای آوردن ، شروع به معاملات سیاسی پشت پرده می کند تا شاید بتواند اندکی از وعده های خویش را تحقق بخشد و این یکی ازشاه بیت های بحث «رانت و رانتخواری» است. برای کاهش این زخم بدخیم سیاسی ، پیشنهاد می گردد تا قانونی مصوب شده و برابر آن نمایندگان ( که در برابر تمام ایران مسئول اند) بجای سفر های گاه و بیگاه خویش در حوزه انتخابیه خویش ، به صورت رندوم ( قرعه کشی سالی یکبار) مامور به سرکشی به چهار شهرستان دیگر غیر از شهرستان محل انتخاب خویش باشند . و شروطی هم برای دقت این امر قرار داده شود ، مثل اینکه چهار شهری که یک نماینده در چهار سال ( سالی یک شهر) بر عهده میگیرد ، فاصله یی بالای 500 کیلومتر با شهرستان حوزه انتخابی اشت داشته باشد. نگارنده مطمئن است که تصویب چنین قانونی ، بسیاری از کاندیدادهایی را که دل به لابی های محلی و زدن ریشه مافیایی در شهرستان محل انتخاب خویش بسته اند را نا امید خواهد کرد و دیگر اینکه مردم ما می آموزند که دل از توقعات نابجا بکنند و به نماینده یی رای بدهند که صرفا دانش و بینش قانونگذاری دارد.و مگر غیر از « قانون گذاری» است شان قوه ی مقننه؟ دیگر اینکه لابی های محلی تا بخواهند با نماینده یی که برای سرکشی یکساله به حوزه ی آنها تشریف فرمایی میکند ارتباط مفسده انگیز برقرار کنند ، سال تمام شده و نماینده یی جدید به شهر مربوطه معرفی می شود ، من مطمئنم این روش به حس زیبای « همه ی ایران سرای من است» در نمایندگان محترم دامن خواهد زد.

4- قانونی مصوب شود که هیچ نماینده یی در تمام مدت نمایندگی ، حق مکاتبات اداری خارج از اتوماسیون اداری مجلس را نداشته باشد ، بدین معنی تمام مکاتبات نمایندگان با وزارت خانه ها و نهادهای خارج از قوه مقننه ، به صورت متمرکز و یکجا توسط یک دبیرخانه قوی در قوه مقننه رصد گردد ، تا هیچ نماینده یی توان مکاتبات مخفی و خودسرانه را نداشته باشد. منظور این پیشنهاد کسب اجازه ی نمایندگان برای نامه نگاری با خارج از مجلس نیست ، اما اگر کسی با رای این مردم و به نمایندگی از آنان شأن نوشتن یک نامه را پیدا کرده ، چرا نباید خود را در برابر چشمان ناظر همان مجلس قرار دهد؟ آن را که حساب پاک است...
پیشنهاد 4 جلوی بسیاری از مفاسد مکاتباتی نمایندگان را خواهد بست  و همچنین تمام وسواس الخناسانی که از خارج مجلس بخواهند مکاتبات دارای مفسده با نماینده داشته باشند حساب کار خود را خواهند کرد به عبارت دیگر مجلس «نظارت» را از خود شروع کند ، ضمن اینکه تاکید می شود ، بهترین تبلیغات برای یک نماینده ی تکلیف مدار که چهار سال تمام زحمت وکالت مردم را کشیده این است که از مجلس بخواهد یک نسخه از کلیه مکاتبات اداری چهار ساله ی وی را به او تحویل دهند تا به عنوان بیلان کاری اش در اختیار رای دهندگانش قرار دهند ، البته باقید استثناء مکاتبات مربوط به امنیت ملی.

                                                                                                                                                                صابر عجم

چهل و یک سال حکومتِ «درازدست»


اردشیر درازدست (یکم) ، یکی از سلاطین هخامنشی بود که نزدیک به چهل و یک سال سلطنت کرد ، او دستان درازی داشت ، آنگونه که وقتی پشت میز سلطنت می نشست ، دستانش دوسر میز را احاطه می کرد.


عکس بالا تزئینی بوده و ربطی به موضوع ندارد

دوران سلطنت درازدست ، یکی از طولانی ترین دوران سلاطین هخامنشی است ( 424-465 پیش از میلاد) ، او چهل و یکسال تمام ، بر ایرانِ آزاد و بزرگ ، حکومت کرد. وقتی به او می گفتند که دیگر بس است ، بیا پایین !
می گفت : من به سلطنت نچسبیده ام ، این سلطنت است که به من چسبیده است.
مورخین یونانی نوشته اند که سلطانِ درازدست ، وقتی ایستاده بود دستانش تا پایین زانوانش می رسید و به همین خاطر او به راحتی بر سراسر ایرانِ آزاد ،  دست درازی می کرد.
دراز دست ، پس از «تحمل» چهل و یکسال حکومت ، به تیم رئال مادرید منتقل شد تا برای یک دهه ، با دستانِ دراز خود ، دروازه این تیم باستانی و مشهور آن روزگار را پوشش دهد.

                                                                                                                                                صابر عجم